core web vitals چیست و چه کاربردی دارد؟
در دنیای دیجیتال امروز، تجربه کاربری (UX) به یکی از مهمترین عوامل موفقیت وبسایتها تبدیل شده است. گوگل نیز با درک این اهمیت، مجموعهای از معیارها را تحت عنوان Core Web Vitals (هستههای حیاتی وب) معرفی کرده است تا به صاحبان وبسایتها در اندازهگیری و بهبود تجربه کاربرانشان کمک کند.
این معیارها نه تنها بر رضایت بازدیدکنندگان تأثیر میگذارند، بلکه نقش مستقیمی در رتبهبندی سایت در نتایج جستجو نیز ایفا میکنند. درک عمیق این فاکتورها و بهینهسازی آنها، گامی اساسی در مسیر موفقیت آنلاین شما خواهد بود.
Core Web Vitals چیست؟
Core Web Vitals مجموعهای از معیارهای خاص، کاربر محور و قابل اندازهگیری هستند که توسط گوگل برای ارزیابی جنبههای کلیدی تجربه کاربری یک صفحه وب معرفی شدهاند.
این معیارها به طور خاص بر سه جنبه اصلی تمرکز دارند: سرعت بارگذاری صفحه، تعاملپذیری (پاسخگویی) و پایداری بصری محتوا در حین بارگذاری. هدف اصلی گوگل از ارائه این معیارها، کمک به صاحبان وبسایت و توسعهدهندگان برای درک بهتر عملکرد سایت خود از دیدگاه کاربران و در نهایت، بهبود آن برای ارائه یک تجربه کاربری برتر است.
گوگل این معیارها را برای یک تجربه کاربری خوب ضروری میداند و آنها را به عنوان یک عامل مهم در الگوریتم رتبهبندی خود لحاظ کرده است، بهخصوص برای جستجوهای موبایلی.
گوگل با هدف کمیسازی تجربه کاربری، این پارامترها را معرفی کرد تا بتواند نحوه تعامل کاربر با صفحه و تجربه کلی او (Page Experience) را بهتر بسنجد. این ابتکار که در سال 2020 معرفی شد، تمام تمرکزش بر تجربه کاربران وب است. در گذشته، تمرکز اصلی بر روی سرعت کلی بارگذاری سایت بود، اما اکنون گوگل معیارهای دقیقتری مانند زمان بارگذاری اولین المان مهم یا پایداری چیدمان صفحه را مدنظر قرار میدهد.

سه فاکتور اصلی Core Web Vitals
هستههای حیاتی وب شامل سه معیار اصلی و متمایز است که هر کدام جنبه متفاوتی از تجربه کاربری را اندازهگیری میکنند. بهینهسازی این سه فاکتور برای ارائه یک تجربه کاربری مثبت و بهبود عملکرد سایت در رتبهبندی موتورهای جستجو حیاتی است.
1. Largest Contentful Paint (LCP)
Largest Contentful Paint (LCP) معیاری است که سرعت بارگذاری محتوای اصلی یک صفحه وب را از دید کاربر اندازهگیری میکند. به طور خاص، LCP مدت زمان بارگذاری و نمایش بزرگترین عنصر محتوایی (مانند یک تصویر بزرگ، ویدیو یا یک بلوک متنی قابل توجه) در ناحیه قابل مشاهده کاربر (viewport) را ارزیابی میکند. این بزرگترین المان معمولاً تصویر شاخص صفحه، یک اسلایدر یا عنوان اصلی محصول در صفحات فروشگاهی است. یک LCP سریع برای ارائه تجربهای روان و جذاب به کاربران ضروری است، زیرا نشان میدهد که صفحه به سرعت در حال بارگذاری محتوای مفید خود است.
گوگل برای ارائه یک تجربه کاربری خوب، مقدار LCP کمتر از ۲.۵ ثانیه را توصیه میکند. مقادیر بین ۲.۵ تا ۴ ثانیه به عنوان "نیازمند بهبود" و بیشتر از ۴ ثانیه "ضعیف" تلقی میشوند.
عوامل موثر بر LCP و راههای بهبود آن:
- زمان پاسخگویی سرور: سرورهای کند زمان LCP را افزایش میدهند. ارتقا هاست وبسایت و استفاده از CDN (شبکه توزیع محتوا) میتواند به بهبود این مورد کمک کند.
- مسدودکنندههای رندر (Render-blocking JavaScript and CSS): اسکریپتها و شیوهنامههایی که بارگذاری سایر محتوا را مسدود میکنند، باید به حداقل رسانده شده یا به تعویق انداخته شوند. کوچکسازی و فشردهسازی کدهای CSS و JavaScript و حذف کدهای غیرضروری توصیه میشود.
- منابع حجیم (Resource load times): تصاویر، ویدئوها و سایر فایلهای حجیم میتوانند LCP را به شدت تحت تأثیر قرار دهند. بهینهسازی تصاویر (فشردهسازی، استفاده از فرمتهای مدرن مانند WebP، و تعیین ابعاد صحیح)، فشردهسازی فایلهای متنی و استفاده از بارگذاری تنبل (Lazy Loading) برای منابعی که فوراً قابل مشاهده نیستند، ضروری است.
- رندر سمت کلاینت (Client-side rendering): وبسایتهایی که به شدت به جاوا اسکریپت برای رندر محتوا متکی هستند، ممکن است LCP ضعیفی داشته باشند. استفاده از رندر سمت سرور (SSR) یا پیشرندر کردن (Pre-rendering) میتواند مفید باشد.
- اولویتبندی محتوای Above-the-fold: اطمینان حاصل کنید که محتوای اصلی و قابل مشاهده در نگاه اول (بدون اسکرول) به سرعت بارگذاری میشود.
- حذف اسکریپتهای غیرضروری شخص ثالث: این اسکریپتها میتوانند عملکرد را کاهش دهند.

2. Interaction to Next Paint (INP)
Interaction to Next Paint (INP) معیاری است که پاسخگویی کلی یک صفحه به تعاملات کاربر را ارزیابی میکند. INP تأخیر تمام تعاملات کلیک، ضربه (tap) و ورودی صفحه کلید را که در طول عمر یک صفحه رخ میدهد، مشاهده میکند و طولانیترین مدت را (با نادیده گرفتن موارد پرت) گزارش میدهد. یک INP پایین به این معنی است که صفحه به طور مداوم و به سرعت به اکثر تعاملات کاربر پاسخ میدهد. پاسخگویی خوب به این معناست که وقتی کاربر با صفحه تعامل میکند (مثلاً روی دکمهای کلیک میکند یا گزینهای را در منو انتخاب میکند)، مرورگر به سرعت بازخورد بصری ارائه میدهد. این بازخورد نشاندهنده موفقیتآمیز بودن تعامل است.
گوگل مقدار INP برابر یا کمتر از ۲۰۰ میلیثانیه را به عنوان "خوب" در نظر میگیرد. مقادیر بین ۲۰۰ تا ۵۰۰ میلیثانیه "نیازمند بهبود" و بیشتر از ۵۰۰ میلیثانیه "ضعیف" تلقی میشوند.
INP و تفاوت آن با First Input Delay (FID):
INP از مارس ۲۰۲۴ به طور رسمی جایگزین معیار First Input Delay (FID) شده است. در حالی که هر دو معیار پاسخگویی صفحه را اندازهگیری میکنند، تفاوتهای کلیدی بین آنها وجود دارد:
- FID فقط تأخیر ورودی اولین تعامل کاربر با صفحه را اندازهگیری میکرد. این معیار برای سنجش اولین برداشت کاربر از پاسخگویی سایت طراحی شده بود.
- INP تمامی تعاملات کاربر در طول بازدید از صفحه را در نظر میگیرد و تصویر جامعتری از پاسخگویی کلی صفحه ارائه میدهد. INP نه تنها تأخیر ورودی، بلکه زمان لازم برای اجرای کنترلکنندههای رویداد (event handlers) و زمانی که مرورگر فریم بعدی را نمایش میدهد را نیز شامل میشود.
بنابراین، INP یک شاخص قابل اعتمادتر و جامعتر برای پاسخگویی کلی یک صفحه نسبت به FID است.

عوامل موثر بر INP و راههای بهبود آن:
- جاوا اسکریپت سنگین و طولانی: اجرای کدهای جاوا اسکریپت میتواند نخ اصلی مرورگر را مسدود کرده و پاسخ به تعاملات کاربر را به تأخیر بیندازد. به حداقل رساندن، به تعویق انداختن یا شکستن کدهای طولانی جاوا اسکریپت به تسکهای کوچکتر و استفاده از Web Workers برای اجرای اسکریپتها در پسزمینه میتواند کمککننده باشد.
- اسکریپتهای شخص ثالث: مشابه LCP، اسکریپتهای شخص ثالث (مانند ابزارهای تحلیلی، تبلیغات، ویجتهای اجتماعی) میتوانند پاسخگویی را مختل کنند. ارزیابی و حذف موارد غیرضروری توصیه میشود.
- استفاده از حافظه پنهان مرورگر (Browser Caching): ذخیره منابع استاتیک در مرورگر کاربر میتواند بار سرور را کاهش داده و سرعت پاسخ به تعاملات بعدی را بهبود بخشد.
- بهینهسازی کنترلکنندههای رویداد: کد درون کنترلکنندههای رویداد باید تا حد امکان کارآمد و سبک باشد.
- کاهش تعداد درخواستها و حجم دادههای انتقالی.
3. Cumulative Layout Shift (CLS)
Cumulative Layout Shift (CLS) ثبات بصری یک صفحه وب را در حین بارگذاری اندازهگیری میکند. این معیار، میزان جابجاییهای غیرمنتظره و ناخواسته عناصر صفحه را که کاربر تجربه میکند، کمیسازی میکند. حتماً تجربه کردهاید که هنگام مطالعه یک متن یا تلاش برای کلیک روی یک دکمه، ناگهان یک تصویر یا تبلیغ بارگذاری شده و چیدمان صفحه به هم ریخته و عنصر مورد نظر شما جابجا میشود. این نوع جابجاییها میتوانند بسیار آزاردهنده باشند و منجر به تجربه کاربری ضعیف و حتی کلیکهای اشتباه شوند.
گوگل مقدار CLS کمتر از ۰.۱ را "خوب"، بین ۰.۱ تا ۰.۲۵ را "نیازمند بهبود" و بیشتر از ۰.۲۵ را "ضعیف" در نظر میگیرد.

عوامل موثر بر CLS و راههای بهبود آن:
- تصاویر و ویدئوها بدون ابعاد مشخص: اگر برای عناصر رسانهای مانند تصاویر و ویدئوها ابعاد (طول و عرض) در HTML یا CSS مشخص نشده باشد، مرورگر فضای لازم را برای آنها رزرو نمیکند. در نتیجه، پس از بارگذاری، باعث جابجایی سایر عناصر میشوند. همیشه ابعاد را برای این عناصر تعیین کنید.
- تبلیغات، Embedها و iFrameها بدون ابعاد: مشابه تصاویر، این عناصر نیز باید دارای ابعاد از پیش تعیین شده باشند یا فضای مشخصی برای آنها در نظر گرفته شود تا از جابجایی محتوا جلوگیری شود.
- محتوای دینامیکی تزریق شده: افزودن محتوا به بالای محتوای موجود (مثلاً بنرهای اطلاعرسانی) میتواند باعث جابجایی شود. در صورت امکان، فضای لازم را برای این عناصر از قبل رزرو کنید یا آنها را به گونهای اضافه کنید که باعث جابجایی نشوند (مثلاً در پایین صفحه).
- فونتهای وب (Web Fonts) که باعث FOIT/FOUT میشوند: بارگذاری فونتهای سفارشی میتواند باعث "Flash of Invisible Text" (FOIT) یا "Flash of Unstyled Text" (FOUT) شود که منجر به تغییر چیدمان پس از بارگذاری فونت میشود. استفاده از `font-display: swap` یا پیشبارگذاری فونتهای حیاتی میتواند به کاهش این مشکل کمک کند. اطمینان حاصل کنید فونتها بر روی سرور و هاست سایت بارگذاری میشوند.
- اطمینان از اینکه عناصر UI جدید در پایین صفحه اضافه شوند تا محتوای موجود جابجا نشود.
چرا Core Web Vitals در سئو مهم است؟
Core Web Vitals برای بهینهسازی موتور جستجو (SEO) اهمیت بسیار زیادی دارد، زیرا مستقیماً بر تجربه کاربری یک وبسایت تأثیر میگذارد. گوگل به عنوان موتور جستجوی پیشرو، همواره در تلاش است تا بهترین و مرتبطترین نتایج را به کاربران ارائه دهد. تجربه کاربری یکی از فاکتورهای کلیدی در این راستا است.
از ژوئن ۲۰۲۱، گوگل رسماً Core Web Vitals را به عنوان بخشی از سیگنالهای تجربه صفحه (Page Experience Signals) در الگوریتم رتبهبندی خود گنجانده است. این بدان معناست که وبسایتهایی که در این معیارها عملکرد خوبی دارند، شانس بیشتری برای کسب رتبههای بالاتر در نتایج جستجو خواهند داشت، در حالی که سایتهای با Core Web Vitals ضعیف ممکن است با افت رتبه مواجه شوند.
البته، Core Web Vitals تنها عامل رتبهبندی نیست و در کنار سایر فاکتورهای مهم سئو مانند محتوای باکیفیت و مرتبط، بکلینکهای معتبر، و ساختار فنی سایت عمل میکند. با این حال، در شرایطی که چندین صفحه با محتوای تقریباً مشابه وجود دارند، تجربه کاربری و Core Web Vitals میتوانند نقش تعیینکنندهای در برتری یک سایت نسبت به دیگری داشته باشند.

علاوه بر تأثیر مستقیم بر رتبهبندی، بهبود Core Web Vitals مزایای دیگری نیز به همراه دارد:
- کاهش نرخ پرش (Bounce Rate): کاربرانی که تجربه بارگذاری سریع و روانی دارند، کمتر احتمال دارد صفحه را ترک کنند.
- افزایش نرخ تبدیل (Conversion Rate): تجربه کاربری بهتر میتواند منجر به افزایش تعاملات مطلوب مانند خرید، ثبتنام یا پر کردن فرم شود.
- افزایش ماندگاری کاربر و بازدید از صفحات بیشتر: سایتهای سریع و پایدار کاربران را تشویق به گشتوگذار بیشتر میکنند.
- بهبود نمایش در بخش Top Stories موبایل: گوگل از Core Web Vitals به عنوان یکی از معیارها برای واجد شرایط بودن نمایش سایتها در بخش Top Stories نتایج جستجوی موبایل استفاده میکند.
سیگنالهای تجربه صفحه، علاوه بر Core Web Vitals، شامل موارد زیر نیز میشوند:
- سازگاری با موبایل (Mobile-Friendliness): وبسایت باید به درستی در دستگاههای موبایل نمایش داده شود و قابل استفاده باشد.
- مرور ایمن (Safe Browse): صفحه نباید حاوی بدافزار یا محتوای فریبنده باشد.
- پروتکل HTTPS: وبسایت باید از اتصال امن HTTPS استفاده کند تا از حریم خصوصی و اطلاعات کاربران محافظت شود.
- عدم وجود عناصر مزاحم بینابینی (Intrusive Interstitials): تبلیغات یا پاپآپهایی که محتوای اصلی را میپوشانند و دسترسی کاربر را مختل میکنند، میتوانند تأثیر منفی بر تجربه صفحه داشته باشند.
نحوه اندازهگیری Core Web Vitals توسط گوگل
گوگل Core Web Vitals را با استفاده از دادههای جمعآوریشده از کاربران واقعی که از مرورگر کروم استفاده میکنند، اندازهگیری میکند. این دادهها از طریق گزارش تجربه کاربری کروم (Chrome User Experience Report - CrUX) جمعآوری میشوند. CrUX دادههای عملکردی را از کاربرانی که به اشتراکگذاری تجربه مرور خود رضایت دادهاند، گردآوری میکند. این رویکرد تضمین میکند که معیارها منعکسکننده عملکرد وبسایت در دنیای واقعی و تجربیات واقعی کاربران هستند، نه فقط شبیهسازیهای آزمایشگاهی.
گوگل معمولاً دادههای CrUX را طی یک دوره ۲۸ روزه جمعآوری و تحلیل میکند و برای هر یک از معیارهای Core Web Vitals (LCP, INP, CLS)، مقدار صدک ۷۵ام (75th percentile) را به عنوان نماینده عملکرد صفحه در نظر میگیرد. این بدان معناست که برای اینکه یک صفحه در یک معیار خاص "خوب" تلقی شود، حداقل ۷۵ درصد از کاربران آن باید تجربهای در محدوده آستانه "خوب" آن معیار داشته باشند. معیارهای موبایل و دسکتاپ به صورت جداگانه اندازهگیری و گزارش میشوند.
علاوه بر دادههای میدانی (Field Data) از CrUX، گوگل ابزارهایی را نیز ارائه میدهد که از محیطهای آزمایشگاهی شبیهسازیشده (Lab Data) برای ارائه بینش عملکردی استفاده میکنند. این ابزارها برای آزمایش و اشکالزدایی در حین توسعه مفید هستند، اما دادههای CrUX به دلیل مبتنی بودن بر تجربیات واقعی، برای ارزیابی نهایی اهمیت بیشتری دارند.

ابزارهایی برای اندازهگیری Core Web Vitals
خوشبختانه ابزارهای متعددی برای اندازهگیری و نظارت بر Core Web Vitals وبسایت شما وجود دارد. استفاده از این ابزارها به شما کمک میکند تا نقاط ضعف را شناسایی کرده و عملکرد سایت خود را بهبود بخشید. برخی از محبوبترین و کاربردیترین این ابزارها عبارتند از:
- Google PageSpeed Insights: این ابزار آنلاین که توسط گوگل ارائه شده، عملکرد یک صفحه وب را هم بر اساس دادههای میدانی (از CrUX، در صورت وجود) و هم دادههای آزمایشگاهی (با استفاده از Lighthouse) تحلیل میکند. PageSpeed Insights امتیاز عملکردی برای معیارهای Core Web Vitals ارائه میدهد و پیشنهادهایی برای بهبود ارائه میکند. برای دسترسی به این ابزار ممکن است نیاز به استفاده از فیلترشکن باشد.
- Google Search Console: سرچ کنسول گوگل یک گزارش اختصاصی Core Web Vitals دارد که عملکرد صفحات سایت شما را بر اساس دادههای CrUX نشان میدهد. این گزارش URLهایی را که دارای مشکل (ضعیف یا نیازمند بهبود) هستند، به تفکیک موبایل و دسکتاپ دستهبندی میکند. بهعلاوه، به شما امکان میدهد تا مشکلات را شناسایی و پس از رفع، اعتبارسنجی مجدد درخواست کنید.
- Lighthouse: این یک ابزار متنباز و خودکار است که توسط گوگل توسعه یافته و معمولاً از طریق Chrome DevTools یا به عنوان یک افزونه مرورگر در دسترس است. Lighthouse ممیزیهای جامعی را برای عملکرد، دسترسی، بهترین شیوهها و سئو انجام میدهد و Core Web Vitals را به عنوان بخشی از تحلیل عملکرد خود اندازهگیری میکند (دادههای آزمایشگاهی).
- Chrome DevTools: ابزارهای توسعهدهنده کروم (با فشردن F12 یا کلیک راست و Inspect) دارای پنل Performance هستند که به شما امکان میدهد تا بارگذاری صفحه را ضبط و تحلیل کنید. این ابزار به شناسایی اسکریپتهای طولانی، مشکلات رندر و تغییرات چیدمان کمک میکند و برای اشکالزدایی دقیق بسیار مفید است. همچنین TBT (Total Blocking Time) را نیز اندازهگیری میکند.
- Web Vitals Extension: این یک افزونه مرورگر کروم است که معیارهای Core Web Vitals (LCP, INP, CLS) را به صورت آنی برای صفحهای که در حال مشاهده آن هستید، نمایش میدهد. این ابزار برای بررسی سریع عملکرد سایت خود و رقبا در حین مرور وب مفید است.
- Chrome User Experience Report (CrUX): همانطور که گفته شد، CrUX مجموعهدادههای عمومی از تجربیات کاربران واقعی کروم است. میتوانید از طریق ابزارهایی مانند PageSpeed Insights، Google Data Studio (با اتصال به کانکتور CrUX) یا BigQuery به این دادهها دسترسی پیدا کرده و عملکرد سایت خود را در طول زمان ردیابی کنید.
- GTmetrix: یک ابزار آنلاین محبوب برای تست سرعت و عملکرد وبسایت است که تحلیل جامعی از معیارهای مختلف، از جمله مواردی که به Core Web Vitals مرتبط هستند، ارائه میدهد. این ابزار نیز از دادههای آزمایشگاهی مبتنی بر Lighthouse استفاده میکند.
- SEO Spider Tools: برخی ابزارهای خزش وب (مانند Screaming Frog) قابلیتهایی برای بررسی و گزارش برخی جنبههای مرتبط با Core Web Vitals یا Page Experience را دارند.
به یاد داشته باشید که نظارت و بهینهسازی منظم برای حفظ یک وبسایت با عملکرد بالا ضروری است.
7
روشهای کلی بهبود خطاهای Core Web Vitals
بهبود Core Web Vitals نیازمند یک رویکرد جامع و توجه به جزئیات فنی مختلف است. در حالی که راهکارهای خاص برای هر معیار (LCP, INP, CLS) قبلاً ذکر شد، در اینجا به برخی اقدامات کلی و موثر که میتوانند به بهبود عملکرد کلی سایت شما در این معیارها کمک کنند، اشاره میکنیم:
1. بهینهسازی سرور و هاستینگ:
- ارتقا به هاست با کیفیتتر: یک هاست سریع و قابل اعتماد با زمان پاسخگویی پایین (TTFB - Time to First Byte) برای همه معیارهای سرعت ضروری است.
- استفاده از شبکه توزیع محتوا (CDN): CDNها با ذخیره نسخههایی از سایت شما در سرورهای متعدد در نقاط مختلف جغرافیایی، محتوا را سریعتر به کاربران نزدیک به آن سرورها تحویل و تأخیر را کاهش میدهند. پلتفرمهای سایتساز پیشرفته مانند شاپفا، معمولاً این جنبههای فنی را از طریق زیرساختهای بهینهسازیشده و سرورهای پرسرعت خود پوشش میدهند، که به صورت خودکار به بهبود LCP و INP سایت شما کمک شایانی میکند.
2. بهینهسازی منابع (تصاویر، ویدئوها، فونتها):
- فشردهسازی و تغییر اندازه تصاویر: از فرمتهای مدرن مانند WebP استفاده کنید و مطمئن شوید تصاویر برای ابعاد نمایش داده شده بهینه شدهاند.
- بارگذاری تنبل (Lazy Loading): تصاویر و ویدئوهایی را که در نگاه اول قابل مشاهده نیستند (below the fold)، تنها زمانی بارگذاری کنید که کاربر به آنها اسکرول میکند. (به جز تصاویر و ویدئوهایی که در بخش above the fold قرار میگیرند)
- بهینهسازی تحویل فونت: فونتهای وب را به صورت محلی و فشرده در هاست قرار دهید، از `font-display: swap` استفاده کنید و فونتهای حیاتی را پیشبارگذاری (preload) نمایید.
3. بهینهسازی کد (CSS, JavaScript):
- کوچکسازی (Minification): کاراکترهای غیرضروری (مانند فاصلهها، کامنتها) را از کدهای CSS، JavaScript و HTML حذف کنید.
- حذف کدهای استفاده نشده: ابزارهایی مانند Chrome DevTools میتوانند به شناسایی و حذف کدهای CSS و JavaScript که در صفحه استفاده نمیشوند، کمک کنند.
- به تعویق انداختن (Defer) یا بارگذاری ناهمزمان (Async) جاوا اسکریپت غیرحیاتی: از مسدود شدن رندر صفحه توسط جاوا اسکریپت جلوگیری کنید.
- تجزیه کدهای طولانی جاوا اسکریپت: تسکهای طولانی را به تسکهای کوچکتر تقسیم کنید تا نخ اصلی مرورگر برای مدت طولانی مسدود نشود.
- استفاده از رندر سمت سرور (SSR) یا Static Site Generation (SSG): برای سایتهایی که محتوای زیادی با جاوا اسکریپت رندر میکنند، این تکنیکها میتوانند LCP را به طور قابل توجهی بهبود بخشند.

4. فعالسازی کش مرورگر:
- با تنظیم هدرهای مناسب HTTP، به مرورگرها دستور دهید تا منابع استاتیک (مانند CSS، JS، تصاویر) را برای بازدیدهای بعدی ذخیره کنند. این کار بار سرور را کاهش داده و سرعت بارگذاری را برای کاربران بازگشتی افزایش میدهد.
5. اولویتبندی منابع حیاتی با Preload, Preconnect, Prefetch:
- Preload: برای بارگذاری زودهنگام منابعی که برای رندر اولیه صفحه ضروری هستند (مانند فونتهای کلیدی، CSS حیاتی) استفاده میشود.
- Preconnect: برای برقراری زودهنگام اتصال به دامنههای شخص ثالث که منابع مهمی از آنها بارگذاری میشود، مفید است.
- Prefetch: برای بارگذاری منابعی که احتمالاً در پیمایشهای بعدی کاربر مورد نیاز خواهند بود، استفاده میشود.
6. بهینهسازی برای موبایل:
- اطمینان حاصل کنید که سایت شما کاملاً واکنشگرا (Responsive) است و تجربه کاربری روانی را در دستگاههای مختلف تلفن همراه ارائه میدهد.
7. نظارت و تست مستمر:
- به طور منظم عملکرد سایت خود را با ابزارهای ذکر شده بررسی کنید.
- پس از اعمال تغییرات، مجدداً تست کنید تا از بهبود عملکرد اطمینان حاصل نمایید.
- به روزرسانیهای گوگل در مورد Core Web Vitals و سایر سیگنالهای تجربه صفحه را دنبال کنید.
با پیادهسازی این روشها و توجه مداوم به معیارهای Core Web Vitals، میتوانید تجربه کاربری وبسایت خود را به میزان قابل توجهی ارتقا دهید، رضایت کاربران را جلب کنید و در نهایت، به جایگاه بهتری در نتایج جستجوی گوگل دست یابید.
نتیجه گیری
Core Web Vitals مجموعهای از معیارهای حیاتی گوگل برای سنجش تجربه کاربری است که شامل سرعت بارگذاری (LCP)، پاسخگویی (INP) و پایداری بصری (CLS) میشود. بهینهسازی این فاکتورها به بهبود رضایت کاربر کمک میکند. بهعلاوه، تأثیر مستقیمی بر رتبه سایت در نتایج جستجو دارد و برای موفقیت در فضای آنلاین امروزی ضروری است. استفاده از ابزارهای مناسب برای اندازهگیری و اعمال مداوم بهبودها، کلید دستیابی به عملکرد مطلوب در این معیارهاست.
